فرزندان و بيماري والدين
1/27/2010 3:54:47 PM

وقايع طبيعي ممكن است مستقيماً كودكان را دچار آسيب ننمايد ولي موجب آسيب‌ديدگي و بيماري جسمي يا رواني در والدين گردد و به اين وسيله بر والدين و كودكان آثار منفي بر جاي گذارد. بيماري جسمي و رواني والدين مي‌تواند اعتمادبنفس فرزندان را كاهش و خطر مشكلات انطباقي، خلقي و رفتاري را در آنان افزايش دهد. البته تحقيقات حاكي از آن است كه در بسياري موارد،‌ فرزندان از بيماري والدين دچار مشكل نشده و از عملكرد مناسبي برخوردار بوده‌اند. اين امر نشان مي‌دهد كه در تاثيرگذاري بيماري والدين بر فرزندان علاوه بر عوامل خطرساز، ميزان برخورداري كودكان و نوجوانان از توانايي‌هاي سازگارانه نيز اهميت دارد. بيماري والدين مي‌تواند خانواده را در بسياري جنبه‌ها دچار مشكل نمايد:

1- عملكرد والدين را مختل كند.

2- والدين را دچار افسردگي و يا اضطراب نمايد و باعث اختلال مضاعف در عملكرد آنان گردد.

3- روي والد سالم نيز تاثير گذارد و در ارتباط همسران مشكل ايجاد كند.

4- ارتباط والد- فرزند را برهم زند.

5- براي فرزندان محيط پرتنشي را ايجاد كند.

6- عملكرد كلي خانواده را كه براي حفظ سلامت اعضا ضروري است، مختل نمايد.

فرزندان والدين بيمار ممكن است با مسايل زير مواجه گردند:

1- كشمكش‌هاي والد بيمار با بيماري و درمان.

2- منزوي شدن والد بيمار.

3- وقايع ناگهاني و غيرقابل توضيح مانند بستري شدن، بحث و جدل، خودكشي و غيره.

4- نگراني والدين در مورد اثر گذاري بيماريشان بر فرزندان.

5- جدايي عاطفي و سوءتفاهم.

6- عدم هماهنگي بين نيازهاي والدين و فرزندان (حتي وقتي در مسير تطابق با بيماري تلاش مي‌كنند).

7- احساس ترس و گيجي و اين كه خود را مسئول بيماري و رنج والدين بدانند.

سن، جنس و سطح تكامل شناختي و هيجاني كودكان از عواملي است كه در نحوه پاسخ آنان به بيماري والدين اثر دارد. كودكان خردسال چون به والدين وابستگي دارند در مورد سلامتي خود و خانواده‌شان دچار نگراني و ترس مي‌گردند و ممكن است فكر كنند اشتباهي انجام داده‌اند كه باعث بيماري والدين شده است. كودكان بزرگ‌تر در مورد بيماري والدين سوال مي‌نمايند ولي احساساتشان مانع درك كامل اطلاعات دريافتي مي‌گردد. نوجوانان بيشتر احتمال دارد كه با عصبانيت و رفتارهاي برون‌ريزانه واكنش نشان دهند، شايد به اين علت كه آنان تمايل ندارند به والدين وابسته باشند ولي نيازهاي عملي و عاطفي والد بيمار آنها را اجباراً درگير خانواده مي‌نمايد. بستري شدن‌هاي غيرقابل پيش‌بيني والدين براي فرزندان كوچكتر و غمگين بودن والدين براي فرزندان بزرگتر مي‌تواند مشكلاتي را ايجاد نمايد. فرزنداني كه با والد بيمار هم‌جنس هستند بيشتر تحت تاثير قرار مي‌گيرند و در كل پسرها نسبت به فشارهاي رواني- اجتماعي مستعدتر هستند. آنچه موجب اختلالات رفتاري هيجاني در فرزندان مي‌گردد نه نوع بيماري والدين بلكه نحوه مراقبت والدين از فرزندان و نوع تعاملاتي است كه در خانواده جريان دارد. گرچه بيماري والدين مي‌تواند انواع مختلفي از تعاملات رفتاري را ايجاد نمايد ولي بعضي از پدر و مادرها كماكان ارتباط گرمي را با فرزندان خود حفظ مي‌نمايند.هرچه شدت و طول بيماري والدين بيشتر و پيش‌آگهي آن ضعيف‌تر باشد، احتمال بروز اختلال در فرزندان بيشتر است. اگر والدين رو به مرگ باشند فرزندان مشكلات بيشتري را تجربه مي‌كنند. درك والد از بيماري خود، فشار رواني كه تجربه مي‌كند و ميزان تطابق رواني كه با وضعيت موجود دارد، از عوامل مهمي هستند كه در ميزان كلي سازگاري اعضاي خانواده اثر مي‌گذارند.

شيوه‌هاي سازگاري خانواده كه به تطابق بهتر فرزندان با بيماري والدين كمك مي‌نمايد عبارت است از:

1- انعطاف‌پذيري اعضا

2- وجود همبستگي و حمايت متقابل بين اعضا

3- وجود تعاملات مثبت با والد سالم

4- كمك به فرزندان براي درك بهتر بيماري

5- كمك به فرزندان تا بتوانند احساسات خود را بيان نمايند.

6- امكان صحبت باز و روشن ميان اعضاي خانواده در مورد بيماري، نحوه اداره آن و اثري كه بر خانواده دارد.

7- سهيم كردن ديگر اعضاي خانواده در اطلاعاتي كه هر عضو از بيماري دارد.

فرزنداني كه بهترين تطابق را با بيماري والدين داشته‌اند از خصوصيات زير بهره‌مند بوده‌اند:

1- پيوندهاي قوي اجتماعي و مشغوليتهاي زياد كاري يا تحصيلي در خارج از منزل داشته‌اند.

2- مي‌دانسته‌اند كه مسئول بيماري والدين نيستند.

3- وابستگي بيمار گونه به والدين نداشته‌اند.

4- اين احساس را داشته‌اند كه آزادند زندگي خود را علي‌رغم بيماري والدين ادامه دهند.

عواملي كه به افزايش انعطاف‌پذيري و كاهش صدمه پذيري فرزندان از بيماري والدين كمك مي‌نمايد عبارت است از:

 سلامت جسماني، هوش بالا، سهل مزاجي، ارتباط خوب بين فردي (خصوصاً با والدين)، اعتماد به نفس بالا، احساس تسلط بر محيط، مشغوليتهاي خارج منزل، وضعيتهاي اجتماعي اقتصادي بالا (چون از منابع اجتماعي بيشتري بهره‌مند هستند)، درك صحيح از ناتواني والد بيمار، درك عدم ارتباط خود با بيمار شدن والد.

به طور كلي مداخلات زير مي‌تواند در انواع مختلف بيماري‌ها مفيد باشد:

1- آموزش خانواده در مورد بيماري و تبعات آن.

2- ارزيابي ميزان تطابق اعضاي خانواده با بيماري.

3- حمايت از اين فرصت كه اعضاي خانواده بتوانند در جمع خود راجع به بيماري صحبت نمايند.

4- حمايت از اين جريان كه درك كاملي از بيماري در خانواده وجود داشته باشد.

 

 تهیه شده توسط: " انجمن روانپزشکی کودک ونوجوان ایران "



منوی پایگاه
Skip Navigation Links
 
 
                      

    صفحه اول   درباره پایگاه   راهنما   نقشه پایگاه  تماس با پایگاه
Copyright  © 2002-2008 Iran Electronic Medical Services